جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی

جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی

به مناسبت روز جهانی کارگر
حسن امیدوار | انجمن جامعه‌شناسی ایران

متاسفانه امروزه در شرایطی ما این روز را گرامی می‌داریم که کارگران دیگر افق روشنی را برای حل مسائل و مشکلات خود از سوی مسئولان مشاهده نمی‌کنند و دولت و متصدیان امور نیز رفاه و خدمات مناسبی را که کارگران انتظار دارند را محقق نکرده‌اند، فشار بر زیست جهان کارگران جدی است و انتظار می‌رود افزایش نیز یابد.

حساسیت توجه به مسئله گروه‌های اجتماعی به جهت اهمیت بالانس تنظیمات اجتماعی و تناسب استراتژیک گروه‌های اجتماعی در ساخت ساختمان صلح اجتماعی است لذا به نظر می‌رسد، عدم توجه به گروه‌های مهم اجتماعی، همچون کارگران، معلمان، بازنشستگان و … ، جامعه ایران را به یک جامعه ناپایدار و شکننده تبدیل ساخته است، جوامع برابرتر، استرس را کاهش می‌دهند و با سطوح بالای اعتماد و سطوح پایین خشونت مشخص می‌شوند و از پایداری بیشتری بر خور دار هستند. زیرا انسجام اجتماعی محصول درک متقابل و همدلانه همه طبقات از یکدیگر است متأسفانه شرایط و شکل هرم طبقاتی کشور نشان دهنده گسست فراوان میان طبقه کارگر و طبقات مرفه است که این امر می‌تواند به عنوان یک تهدید، صلح و امنیت کشور را هدف قرار دهد و امواج خشم جریان‌های این گروه اجتماعی جامعه را فرا گیرد و انسجام جامعه را به مخاطره اندازد. از این رو به نظر می‌رسد مسئولان نیازمند درک بسیار منظم‌تری از نهادها و ساختارهایی هستند که نیازهای اساسی و ضروریات زندگی مردم را مدیریت می‌کنند.

با توجه به این که رفاه مقدمه رضایت از زندگی است، درک رو به رشد مردم از پیامدهای تورم شدید و رنج فقر، تقریباً همه شکاف‌های اجتماعی را فعال نموده است و نخستین تأثیر تورم شدید بر جامعه (محیط اجتماعی) است، که مشاهده می‌شود به شدت نقص در ساختارها را آشکار نموده و خشم اجتماعی را بر انگیخته است، از آثار منفی تورم شدید بر رشد و عدالت اجتماعی می‌توان به باز توزیع درآمد و ثروت به نفع گروه‌های ثروتمندتر و فقیرتر نمودن و آسیب به گروه‌های وسیعی از نابر خورداران و فقرا اشاره نمود که بر خلاف عدالت اجتماعی و رشد بلندمدت اقتصادی عمل می‌کند، از هزینه‌های اجتماعی تورم نیز می‌توان به اختلال رابطه‌ای در چهار حوزه اجتماعی (همکاری اجتماعی-تعاون اجتماعی-حمایت اجتماعی و پیوند اجتماعی) نام برد.

پایه نظم اجتماعی حتی در جوامع مدرن عاطفه است و این ریشه در وابستگی عاطفی به جمع (احساس عضویت و تعلق) و روابط عاطفی دارد، کم و کیف روابط عاطفی و آرایش آنها در جامعه تا حد قابل ملاحظه‌ای چند و چون نظم اجتماعی را مشخص می‌سازد در صورتی‌که به هر دلیل روابط گرم در عرض جامعه به سردی گراید و احساس تعلق کنشگران به جامعه سست شود، به همان نسبت نیز اعتماد اجتماعی، نظم هنجاری و تعهدات جمعی و عمومی تضعیف می‌شوند در مقابل با افزایش چگالی و فراوانی همکاری اجتماعی در عرض جامعه زمینه برای افزایش خیر عمومی، تولید بیشتر و نگهداری مطلوب‌تر امکانات و وسائل عمومی در جامعه مهیا می‌شود، بعلاوه تعهدات عمومی کنشگران اجتماعی نسبت به سایرین و جامعه افزایش می‌یابد. لذا اگر شکاف‌ها را ببینیم و ترمیم نشود درگیری اجتناب ناپذیر است و باید نگران هزینه‌های خشم اجتماعی بود.

صلح اجتماعی نیز زمانی حاصل می‌شود که تعادل در همه حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برقرار گردد و کارگران رابطه دو سویه قوی با دولت و سایر گروه‌های اجتماعی داشته باشند و اعتماد داشته باشند که تصمیمات مسئولان به طور عادلانه اتخاذ می‌شود حتی اگر مستقیماً از آن سود نبرند. وضیعت اقتصادی و تأمین معیشت تأثیر بنیادی بر زندگی انسان‌ها دارد، از این رو مسئولان ذیربط باید توجه کنند که تغییر در موقعیت اقتصادی کارگران نیز به شدت بر همه انواع نابرابری‌های اجتماعی تأثیر می‌گذارد.