گفتگو با آقای بشیر سیاح، مترجم کتاب «هنر نقد فیلم: جستارهای ویکتور پرکینز بر سینمای مکس افولس»
جناب آقای سیاح، شما به جز اینکه مترجم این کتاب هستید، گردآورنده نیز به شمار میروید. در مورد گردآوری متنهای این کتاب قدری صحبت کنید.
ایدهی اولیهی انتشار این کتاب به حدود شش سال پیش برمیگردد، زمانی که پروندهای برای بزرگداشت ویکتور پرکینز، منتقد و نظریهپرداز انگلیسی، در مجلهی سینما و ادبیات با همراهی دوستان و همکاران منتشر کردیم. در آن زمان یکی از جستارهای پرکینز با عنوان «سرخپوش، اما نه ملکه» را به فارسی بازگردانده بودم، و جای خالی دیگر جستارهای پرکینز را حس میکردم. این ایده در آن زمان شکل گرفت که تمامی شش جستار پرکینز بر سینمای افولس را گردآوری و ترجمه کنم و راه را برای شناسایی هرچه بیشتر این منتقد و معلم مهم و بزرگ سینما هموار سازم. البته در کنار این جستارها، مصاحبهی جان گیبز با پرکینز و همچنین شرح احوال مکس افولس نیز گنجانده شده تا خواننده شناخت بهتری از هر دو کسب کند.
چه موردِ بهخصوصی در مورد روش و تفکرات پرکینز وجود داشت که تا این حد علاقهمند به انجام کاری در موردش بودید؟
خب، از جهات بسیاری، روش کار و دیدگاه پرکینز با منتقدان همردهی خودش تفاوت دارد. پرکینز علاوه بر اینکه از پایهگذاران نشریهی معتبر مووی به شمار میرود، تحلیل دقیق فیلم، که خودش اصرار داشت آن را متن بخواند، را در رویکرد نقادانهاش به کار میبرد. او برخلاف فرمالیستهایی مثل دیوید بُردول یا مؤلفگرایانی مثل اندرو ساریس، به تحلیل جزئینگرانهی لحظات، و کارکردشان در کلیت خود فیلم میپرداخت. پرکینز اعتقاد داشت که نمیتوان تنها با یکی دو بار تماشای فیلم دست به تحلیل زد، و نقد را کوشش فکریای جریاندار و دائمی میدانست و معتقد بود که منتقد بایستی چشمانی تیزبین برای درک کوچکترین جزئیات قاب داشته باشد.
در جایی از کتاب آمده که پرداختن به جزئیات از ویژگیهایی است که مکس افولس در آن سرآمد بوده. به نظر میرسد با فیلمساز و منتقدی مواجهیم که هر دو بسیار به جزئیات اهمیت میدادند.
کاملاً درست است. هم افولس و هم پرکینز توجه وسواسگونهای به جزئیات داشتند. شاید برایتان جالب باشد که یکی از جستارهای مفصل این کتاب به سکانس کوتاهی اختصاص یافته که چند دقیقه بیشتر به طول نمیانجامد، اما پرکینز متن جداگانهای در مورد همین چند دقیقه نوشته و به جزئیاتی اشاره کرده و بدون خوانشهای مندرآوردی به ذکر تقابلها و تناظرهای موجود در این سکانس پرداخته که حیرتآور است.
پس بیدلیل نیست که او را معلم نیز خطاب میکنند.
همینطور است. البته این قضیه جنبهی تملقآمیز یا ستایشگونه ندارد و او حقیقتاً سالها به تدریس سینما برای دانشجویان مشغول بوده و به پخش و تحلیل سکانسهای مورد علاقهاش پرداخته و آنها را تشویق به معطوف ساختن هر چه بیشتر حواس و ادراکاتشان بر جزئیات کرده.
فکر میکنید بازخورد مخاطبان نسبت به این کتاب چگونه باشد؟
پرکینز در ایران به واسطهی ترجمهی کتاب «فیلم به عنوان فیلم» برای سینمادوستانِ ایرانی نامی نسبتاً آشنا است، اما مفتخرم که اکنون جستارهای کمتر خواندهشدهی پرکینز نیز در دسترس قرار گرفته تا از جنبهی تحلیلی نیز با پرکینز آشنا و همراه شویم. در واقع این کتاب هم ادای دینی است به این معلم بزرگ سینما و میراث نقادانهی او و هم قدردانیای نسبت به مکس افولسِ جاودان.
با سپاس از شما آقای بشیر سیاح بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید. همواره سرفراز باشید.