کتاب «خاطرههای نفتی»
نوشته احمد راسخی لنگرودی
یکی از موضوعات نسبتاً جذاب و خواندنی که در دنیای کتاب به چشم میخورد موضوع خاطرات شغلی است، توسط کسانی که دستی در نوشتن دارند و شوق آن را دارند که گذشته کاری خود را پیش چشم آورند. خاطرهنویس کار خاصی نمیکند جز اینکه با نوشتن میخواهد به بازنگری گذشته کاری خود پرداخته و دیگران را از وقایع آن باخبر سازد؛ گذشتهای که بخشی از هویت و شناسنامهٔ شغلی نویسنده را تشکیل میدهد.
برخی از این کتابهای خاطرات آنقدر خوشخواناند که کمتر خوانندهای ممکن است آن را در دست گرفته، خوانده و نخوانده زمین بگذارد. چون به گونهای داستانی، آنهم داستانی واقعی روایت میشود. اینگونه خاطرات آن قدر کشش دارند که تا انتها خواننده را با خود میبرند. گویی خواننده در زمان و مکان همه ماجراهای آن حضور دارد. قدم به قدم با قلم روایتگر خاطرات پیش میرود. خوانندهای که سوار بر موج سطرهاست پابهپای نویسنده، گشت و گذاری در گذشته کاری وی میکند.
یکی از همین خاطرات خوشخوان، کتاب «خاطرههای نفتی» است به قلم آقای احمد راسخی لنگرودی که به کوشش نشر همرخ به تازگی راهی بازار نشر شده است. این کتاب خاطراتی است سر به مهر از سالهای سال پشت میزنشینی و پرسه در کوچه پس کوچههای اداری؛ به قامت سه دهه؛ ترجمان روزگار سپری شده. راسخی لنگرودی در آغاز مقدمه این کتاب با نثری صریح و خودمانی مینویسد:
«اين پارهیادداشتها از ميان آن سه «خ»- خاطرات و خيالات و خرافات – اگرچه عنوان خاطرات را به خود گرفته است و نه خيالات و نه خرافات، اما فقط خاطرات نيست؛ بسا توصيفاتی است كه از زاويه ديد نگارنده در لابلای خاطرات جامه نوشتار به خود پوشيده و در اين دفتر مجال طرح يافته است. اگر توصيفات قدری تلخ و تند و گزنده میآيد، بهعمد نبوده است؛ با كمال تاسف بايد گفت نگاهی است كه از دل واقعيات فروخفته در جایجای سازمانهای اداری منشاء میگيرد. راقم میتوانست سر در گريبان خود كند و چشم بر وقايع پيرامونی خود ببندد و قلم به جنبش درنياورد، يا از سر خيال قلم زند و نهايتاً از سبد ساخته ذهن مايه گذارد تا مذاقها را بيشتر خوش آيد، و بدينسان آفرين بر كارنامهٔ خود بنشاند! اما دريغا چنين كاری از عهده صاحب قلم برنيامد. صاحب اين قلم اينگونه راضیتر است. اگر اين شيوه دستاندركاران اداری را مطبوع نمیافتد با بزرگواری خود بر نگارنده ببخشند و با دیدهٔ اغماضگر بر وی قلم عفو درکشند.»
به گفته نویسنده، این خاطرات نوشته نمیشد اگر گذر نگارنده به کتابخانه شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی نمیافتاد و در جریان نامهای تاریخی مربوط به چند دهه قبل قرار نمیگرفت. راسخی لنگرودی آن روز خاطرهانگیز را چنین روایت میکند:
«روزی مسئول کتابخانه نامهای را نشانم داد كه بر حسب اتفاق از لای اوراق یک كتاب قديمی پیدا کرده بود. نامه دستخط كارگری بود شاغل در مناطق عملياتی خطوط لوله و مربوط به بیش از نیم قرن قبل. خطاب به مدير عامل شركت نفت دكتر منوچهر اقبال نوشته بود. مضمون نامه اظهار فقر و نداری بود و بیمسکنی، و در پايان درخواست مبلغی وام بلاعوض. آن نامه اگرچه ساده بود و بسيار بدخط، اما برای من حكم يك سند تاريخی را داشت. انگار پنهانی پيامی را میرساند. اين پيام كه: تاريخ عرصه تكرار است. زمان میگذرد اما پنداری همه چيز تكرار همان ديروز است. اين داستان ماهيانه بگيری بر صحن كاغذ مكرر مینشيند و در ادوار مختلف تاريخی مكرر جريان میگيرد. ديروز و امروز و فردا فرقی نمیكند؛ بد یا خوب، همه صحنهگردان اين قصه تكراریاند.
آن نامه تاریخی که برحسب اتفاق از صفحات یک کتاب قدیمی زده بود بیرون مرا كشاند به وادی ثبت خاطرات و مثلاً شرح احوالات. اين اوراق در اصل ثمره دريافت آن پيام است. اگر آن نامه در اختيارم قرار نمیگرفت و نتیجتاً پیامی به نگارنده منتقل نمیکرد آشكار نبود اين پاره یادداشتهای سرشار از خاطرات چه سرنوشتی پيدا میكرد. شاید هیچگاه جامه وجود به خود نمیگرفت. از شما چه پنهان آن نامه با نهايت كوتاهذ و سادگیاش دستبهدست يك دور در ميان جمعی از كاركنان چرخيده بود و برای خود در آن روز موضوعی باز كرده بود.»
راسخی لنگرودی در این مجموعه با زبانی ساده و با رویکردی کمابیش انتقادی، در قامت سه دهه، خاطرات خود را در صنعت نفت به شرح و بسط نشسته است. هر یک از خاطرات به تفکیک جایی را در این مجموعه گشوده است. بسیاری از خاطرات فاقد هرگونه وابستگی و پیوستگیاند. میتوان قسمی از آن را به دلخواه بدون پیوند با قسمی دیگر مورد مطالعه قرار داد. ضمن اینکه بیشتر این خاطرات بدون ذکر نام کسان بر سفره نقل نشسته است. نویسنده ظاهراً خواسته است رعایت اخلاق را کرده باشد و نامی را برای شناخته شدن به قلم نیاورد.
از احمد راسخی لنگرودی تاکنون کتابهای زیادی در زمینههای مختلف فلسفی، اجتماعی، تاریخی، و فرهنگی به چاپ رسیده است که پارهای از مهمترین آنها عبارتند از: «با سقراط در شهر گفتگو»، «کافه پرسش»، «غرب و قومیت»، «غربت علم»، «اندیشه و سیاست»، «افسانه اقبال»، «افقهای ناکجاآباد»، «سارتر در ایران»، «مهار قدرت»، «موج نفت»، «کافههای روشنفکری»، «کتابشویی صوفیان»، «یادداشتهای یک کتابباز»، «کتابیادهای یک نویسنده»، و…
