خنده‌ای که از شجاعت می‌جوشد

خنده‌ای که از شجاعت می‌جوشد

طهماسب کاوسی

کلاس، فضای آشفته و در عین حال گرمی دارد؛ جایی که سی جفت چشم کنجکاو، با هزاران پرسش ناگفته، روزها را با نگاهشان روشن می‌کنند. در میانه‌ی هیاهوی تکراری درس و تمرین، گاه لحظه‌ای رخ می‌دهد که تمام معادلات را به هم می‌ریزد. لحظه‌ای که یکی از بچه‌ها، مثلاً آیدین، که همیشه در سکوت درس گوش می‌دهد، ناگهان جوابی می‌دهد که نه فقط درست، بلکه چنان خلاقانه و جسورانه است که معلمش را نیز غافلگیر می‌کند.

همان‌جا، صدای خنده‌ی بی‌پرده‌ی بقیه در کلاس می‌پیچد. خنده‌ای که بیشتر از آنکه ناشی از شوخی باشد، از جنس شجاعت است. همان‌طور که لیندا الربی* می‌گوید: «گمان می‌کنم خندیدن گونه‌ای از شهامت است» (نقل شده در لو و مین، ۱۳۸۵). این خنده، واکنش جمعی به درخشش غیرمنتظره‌ی یک ایده یا شکستن یک هنجار فکری است. این دانش‌آموزان کوچک، با وجود تمام فشارهای نمره و مقایسه، با جسارت، یک فکر خام و بکر را به زبان می‌آورند.

به آن‌ها نگاه می‌کنم. در آن لحظات، آن‌ها واقعاً قد کشیده‌اند. نه لزوماً ایستاده به معنای فیزیکی، بلکه ایستاده در برابر ترس از قضاوت. ترس از متفاوت بودن، اشتباه کردن یا مسخره شدن. انگار آنان نیز، همان‌گونه که الربی می‌گوید، «گاه می‌ایستند، به خورشید می‌نگرند و می‌خندند». خورشید در اینجا، همان حقیقت برهنه یا ایده‌ای است که تا کنون جرأت لمس آن را نداشته‌اند. خنده‌شان، اعلام پیروزی بر این ترس و تردید است.

همه‌ی ما معلم‌ها، خوب می‌دانیم که شجاعت تنها در پاسخ دادن به سؤالات سخت یا پذیرش اشتباهات نیست؛ بلکه در آن جسارتی نهفته است که به یک ایده پروبال بدهی و آن را بدون پوشش و ترس، در معرض دید عموم قرار دهی. «من فکر می‌کنم شجاعتمان هیچ‌گاه به پای چنین لحظه‌ای نمی‌رسد» (الربی، نقل شده در لو و مین، ۱۳۸۵). لحظه‌ای که یک کودک، از ته دل می‌خندد و می‌داند که این خنده، مهر تأییدی بر آزادی و بکر بودن اندیشه‌ی اوست.

این خنده‌های کوتاه و پرمعنا، سوختِ ادامه‌ی راه ما در کلاس‌اند. آن‌ها نشان می‌دهند که آموزش، فقط انتقال اطلاعات نیست، بلکه فراهم کردن فضایی است که در آن، هر دانش‌آموز برای ابراز خود، آنچنان شجاع شود که بتواند به خورشید وجود خود نگاه کند و بخندد.

پی‌نوشت‌:
* Linda Ellerbee

لو، ج.، و مین، م. ا. (گردآورنده). (۱۳۸۵). دلگرمی‌ها. (م. فخری، مترجم). کارون.