آیا صلح ایرانی واقعیت دارد؟

آیا صلح ایرانی واقعیت دارد؟

سخنرانی محمدمهدی مجاهدی در اختتامیه پنجمین همایش بین المللی «صلح و حل منازعه» در دانشگاه تهران

خبرآنلاین (۱۴۰۳/۳/۱۰)

​​​​​​​مفهوم صلح ایرانی اگر بد فهمیده و خود مستثناپندارانه صورتبندی شود، به ضد خودش تبدیل می‌شود. و به این معنا باز یک فارماکون شود. که در این جا یک وجه قربانی‌طلبی هم به او اضافه می‌شود. چرا؟ چون ملتی که خودش را مستثنی بداند، خصوصاً خود را صلح‌آمیزترین ملت جهان بداند، همه خشونت‌هایی را که بر او رفته به نام دیگران می‌نویسد. تقصیر دیگران می‌داند. از این رو خودش را قربانی خشونت‌خواهی و بداندیشی دیگران می‌پندارد. و از این یک مجوز برای اعمال خشونت می‌سازد.

«فارماکون» واژه‌ای یونانی دارای دو معنای زهر و دارو است. ژاک دریدا در رساله فایدروس افلاطون، بر اساس معنای عمیق فارماکون که متن را در معرض بازتفسیر و سوء تعبیر قرار دارد، نشان می‌دهد که علی‌رغم کوشش افلاطون برای جدا نگاه داشتن دو معنای این واژه و حفظ متن و جاودانگی آن، متن باز هم در اثر طنین معنای متکثر و متناقض، خدشه‌دار می‌شود. از نظر او این امر در اثر بی‌دقتی افلاطون نیست، بلکه ناشی از این واقعیت بنیادی است که خود زبان علیه نیات نویسنده قیام می‌کند. زیرا درک معنا در نقطه معینی هرگز به پایان نمی‌رسد.

دریدا در بررسی خود از متون فلسفی و ادبی به عوامل و روندهایی توجه می‌کند که پیشاپیش در متن فعال‌اند و وحدت و انسجام آرمانی آن را از هم می‌گسلند. اگر بخواهیم این مفاهیم را در «صلج و حل منازعه» در جهان ایرانی مورد ملاحظه قرار بدهیم، آن‌گونه که دکتر محمدمهدی مجاهدی به مستثناپنداری ایرانیان اشاره می‌کند، به این معنا آگاه می‌شویم، که این مستثناباوری جهان ایرانی، خود عامل خشونت را به همراه دارد، و منتهی به گسیختگی همه معانی انسجامی خود در چارچوب ایران قدرتمند و پویا می‌شود. سازوکار این گسیختگی در دشمن دانستن دیگری، در شبکه‌های اجتماعی، و دوقطبی شدن جامعه، به طور کامل آشکار است که همان شکل‌گیری جامعه «انسان گرگِ انسان» هابز است. از این رو اگر بخواهیم بر جامعه توسعه نیافته غلبه کرده و دولت قوی و جامعه قوی را بنیان بگذاریم، نیازمند درک درستی از عوامل پشتیبان عقب‌ماندگی و همزمان پیشرفت هستیم. از این منظر «فارماکون صلح ایرانی» به سازوکار از هم گسیختگی (زهر) و اصلاح (دارو) می‌پردازد.

بحران در سه وجهی فارماکون
در نقطه ثقل نظریه «صلح ایرانی» مجاهدی، فارماکون افلاطونی، قرار دارد. از این رو او عنوان بحث خود را «فارماکون صلح ایرانی» مطرح می‌کند که در اختتامیه پنجمین همایش بین‌المللی «صلح و حل منازعه» در دانشگاه تهران، آن را ارائه کرد.

این استاد دانشگاه با طرح این که «مفهوم صلح ایرانی در سه تراز و به سه شیوه، مفهومی فارماکون است»، به تبیین نظریه خود برای حاضران پرداخت. از نظر او «فارماکون یعنی وضعیت و مفهومی که همزمان سه وجه دارد: هم درد است، هم درمان است، و هم نوعی قربانی دارد. فارماکون یک سه وجهی است که در درون خود دارای بحران است.»

او تاکید کرد: «”صلح و به ویژه صلح ایرانی”، مفهوم بحران‌زده‌ای است. واقعیت این است که همه مفاهیم مهم و به درد بخور، بحران‌زده هستند. هر چه این مفهوم و هر مفهوم دیگر، پرمحتواتر باشد، یا به قول فلاسفه، عمق منطقی بیشتری داشته باشد، بحرانی‌ترند. صلح و صلح ایرانی به عنوان مصادیق ثانویه از این دست است.»

او سپس به قرائت شعری «ملهم از آن سخن مهم گرامشی» پرداخت که می‌گوید: «بحران دقیقاً در وضعیتی حاصل می‌شود که جهان کهن از دست رفته و جهان نو هنوز زاده نشده است. دنباله این سخن مهم‌تر است و آن این که انواع و اقسام دردها، یا نشانگان درد، به قول او morbid sentence نشانگان درد مرگ‌خو هستند، و در این دوره بیرون می‌زنند و فضا را پر می‌کنند.» او سپس به قرائت شعر پرداخت:

«جهان کهنه و کهن
در آستان ناگزیر مرگ
فسرده
چشم بر امید بسته
خفته است
جهان نوطراز و نوپدید
در کشاکش سترون خیال
در گمان کور زایشی محال
در کمان گور تیرهای بی مجال
نهفته است

زتنگنای برزخی چنین
میان مرگ ناگزیر و زایشی محال
ز ژرفنای تنگه ای چونان
میان نوطراز و نوپدید و کهنه کهن
درآن غروب روشنایی وداد
در این غیاب سنجه های درد
در این غیاب سنجه های داغ
شراره های شر پرشمار
نشانگان درد مرگ خوی
جسته است
زمان زمان غول‌ها و دور، دور اژدهاست»

سه گانه زهر ، دارو و قربانی در صلح ایرانی
او افزود: «همانطور که ملاحظه می‌کنید برخی تعابیر، تعابیر مستقیم گرامشی است، و من زمانی که به سخنان دکتر فاضلی گوش می‌کردم، دقیقاً داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر هوشمندانه آقای دکتر در مرز این، کهنه کهن، و این نوی ناپدید و نزاده، مفهوم صلح ایرانی را دارند پیش می‌برند و این کار، کار بسیار دشواری است. و فقط از یک ذهن بسیار پخته برآمدنی است.»

:: کتاب مرتبط: صلح ایرانی: در جستجوی مسیرهای صلح در ایران امروز

او در ادامه با اشاره به این «پس ما با موضوعی به نام صلح ایرانی مواجه هستیم» گفت: «صلح ایرانی مفهومی فارماکون است؛ یعنی درد است و درمان، زهر است و تریاق، و همزمان وصل است و هجران. و البته در کنار همه اینها، نوعی قربانی شدن در آن وجود دارد. تلاش‌ام بر این است که این موضوعات را بسیار کوتاه توضیح بدهم.»

این استاد دانشگاه در ادامه به تفسیر یک سویه از صلح ایرانی اشاره کرد و گفت: «می‌توانیم شواهد مفهوم صلح ایرانی را توجیه‌گرانه و به شکل گزینشی، از درون ادبیات، برای نوعی خوانش ایرانی صلح به قصد نوعی صورت‌بندی صلح که برای ایران شنواست و پویاست، کنار هم بگذاریم، و از شواهد نقیض، صرفنظر کنیم. چون از آن طرف در همین ذخیره ادبیاتی شواهد بسیاری داریم از ستایش قهر، و نه همیشه ستایش مهر یا صلح. این روش یک وجه این فارماکون را تشکیل می‌دهد.»

او افزود: «وجه دیگر این فارماکون نگاه کانستراکتیویستی Constructivist و سازه‌انگارانه بوده تا با جستجو مشخص کنیم زیرساخت‌ها، و منطق درونی پایا و پایداری که این آبگینه صلح و سازش را در ایرانیان، زیر بارش مدام سنگ‌های ستیز، قهر و جنگ تا امروز در پناه سقف دوراندیشی و ایراندوستی سالم نگاه داشته است. به این معنا که این نگاه سازه‌انگارانه، در این‌جا، دست‌یابی به آن وجه درمان برای آن وجه نخستین دردآلود است.»

هفت مفهوم صلح در ادبیات ایران زمین
مجاهدی در ادامه به هفت مفهوم صلح در ادبیات فارسی پرداخت و گفت: «صلح ادبیات دست کم به هشت معنا رواج دارد:

۱- سخن از گاهی از صلح کل، یا صلح کیهانی.
من که صلح‌ام دائما با این پدر

۲- صلح عاشق و معشوق
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

۳- سازش و صلح با سختی، درشت و نرم و پست و بلندی روزگار

۴- صلح به معنای سازش در مراجعه به دادگاه، که در این جا صلح بهتر از رفتن به دادگاه و داوری مطرح شده است. حافظ می‌گوید:
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
بهتر این است که از ابتدا جنگ کنیم تا بعد به نزد قاضی برویم.

۵- ترک مخاصمه میان دو پادشاه. این مورد به ویژه در ابیات فرودسی به خوبی نمایان است.

۶- سازش با دشمن. در این باره فخر رازی ابیات ممتازی دارد. آن سخن معروف فخر رازی است که می‌گوید:

اگر با تو نسازد دشمن ای دوست
تو می‌باید که با دشمن بسازی

گرت رنجی رسد مخروش و مخراش
توکل کن به لطف بی‌نیازی

واگر نه چند روزی صبر فرما
نه او ماند نه تو، نه فخر رازی

۷- صلح به معنای آرامش رعیت که این مضمون و مفهوم در سعدی موج می‌زند.

۸- سازش میان حکمران و رعیت. که این آخری در سراسر ادبیات این مرز و بوم موجود داست.

این هفت معنا صلح ظاهراً با یکدیگر سازگار هستند، ولی واقعیت این است که شما اگر ملازمات، و مستلزمات هر یک از این‌ها را دنبال و تحلیل بکنید، ملاحظه خواهید کرد این‌ها با یکدیگر ناسازگار هستند. به عبارت دیگر هر هفت معنا از صلح را نمی‌توانید با هم داشته باشید و برای دستیابی به صلح مراعات بکنید.»

خطای خود مستثنا باوری
او برای روشن کردن دو وجه درد و درمان، و وصل و هجران صلح ایرانی، به خطای بسیار مهم خودمستثنا باوری اشاره کرد و گفت: «exceptionalism و استثناگرایی، که خطر بسیار مهم آلوده‌سازی هویت‌های ملی را به همراه دارد، یا مسبوق به سابقه امپراتوری است، یا مسبوق و رنگ‌آمیزی شده با یک دستمایه استعماری یا ترکیبی از این دو است. مثل خودمستثناپنداری بریتانیایی یا خود مستثناپنداری‌های، aggressive (خشونت‌طلبانه) هویت‌طلبانه ضد استعماری یا ضد استبدادی.»

این استاد دانشگاه با اشاره به این که «به هر حال خود مستثناپنداری در تحلیلی، یک نوع بیماری تحلیلی است» گفت: «مشابه خود مستثناپنداری، انفعال تهاجمی مطرح در بحث‌ها و مقولات روان‌شناسی است که داوری در باره خودمان نسبت به دیگران را سیاه و تباه می‌کند. خود مستثناپنداری سویه نژادی یا سایه دینی یا فلسفی هم می‌تواند به خودش بگیرد. برای مثال در هند بوداییان، نسبت به دیگر هندوییان، خودشان را هندی‌تر می‌دانند. این موضوع به ویژه درباره درگیری‌های داخلی هندی‌ها در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی بسیار دردناک است. مثال‌های این بحث فراوان است.»

مستثناپنداری در ایران
مجاهدی در ادامه تاکید کرد: «در ایران هم موضوع خودمستثناپنداری، زمینه‌ها و ریشه‌های پنهان و آشکار، و فراز و فرودها، و دارای گسل‌های بسیاری است که می‌تواند به راحتی فعال شوند. هنوز برای بسیاری از عوام و خواص، پذیرش واقعیت‌های معمولی خیلی دشوار است. مثل این که قله دماوند، در شمار بلندترین قله‌های جهان نیست. یا متوسط ضریب هوشی ایرانیان از متوسط ضریب هوشی مردم جهان بالاتر نیست. یا این که اصفهان به طور واقعی نصف جهان نیست. و هنر نزد ایرانیان است و بس، گزاره غلطی است. همچنین تاریخ ما سراسر و حماسه و در نهایت پرافتخار نیست. شاخصه‌های پیشرفتگی دانشگاه‌ها، هنر، و صنایع، چه صنایع نظامی، اقتصاد، سیاست، از بسیاری از کشورهای منطقه‌ای که در آن حضور داریم، عقب‌تر است.»

او افزود: «پذیرش همین فکت‌های خیلی ابتدایی هم برای عموم ما دشوار است چه رسد در حوزه‌هایی که برایمان سویه‌های خودمستثناپنداری چندان برایمان ملموس نیست. از جمله این که ما ایرانیان هیچگاه جنگ‌طلب نبوده‌ایم. و این که ما ایرانیان اساساً با زبان صلح با همسایگانمان و دیگران حرف زده‌ایم»

پیچیدگی مستثناپنداری ایرانیان و احتمال بدفهمی از صلح ایرانی
مجاهدی سپس به طرح این سوال پرداخت که «چرا این مشکل، مشکل پیچیده‌ای است؟» او در پاسخ گفت: «چون زمانی که با خودمستثناپنداری ایرانی مواجه می‌شویم، حتی اگر موضوع‌اش نسبت‌دادن درجه یا مقوله یا کیفیتی خاص و انحصاری از صلح و سازش، به تاریخ و فرهنگ و ادب و سیاست و جامعه ایران و ایرانیان باشد که واقعاً پایه نظری و تجربی استواری ندارد، همین امر می‌تواند سر از خشونت در بیاورد.»

او در ادامه گفت: «مفهوم صلح ایرانی اگر بد فهمیده و خود مستثناپندارانه صورتبندی شود، به ضد خودش تبدیل می‌شود. و به این معنا باز یک فارماکون شود. که در این جا یک وجه قربانی‌طلبی هم به او اضافه می‌شود. چرا؟ چون ملتی که خودش را مستثنی بداند، خصوصاً خود را صلح آمیزترین ملت جهان بداند، همه خشونت‌هایی را که بر او رفته به نام دیگران می‌نویسد. تقصیر دیگران می‌داند. از این رو خودش را قربانی خشونت خواهی و بداندیشی دیگران می‌پندارد. و از این یک مجوز برای اعمال خشونت می‌سازد.»

مجاهدی در ارتباط با استثناپنداری در فرهنگ ایرانی گفت: «بنابراین مفهوم صلح ایرانی زمانی که درست صورتبندی نشود، صلح ایرانی نیز به راحتی می‌تواند تبدیل به ابزار خشونت شود. شما می‌دانید که صلح رومی، صلح یونانی، صلح اسلامی، ترم‌های تاریخی هستند که به واسطه آن، ملت‌ها و اقوام دور و بر خودشان را زیر سلطه گرفته و آنان را ساکت کرده‌اند. ازاین رو نام ساکت کردن دیگران را صلح نام می‌نهادند. به این معنا که ما توانستیم دیگران را وادار به تسلیم بکنیم.»

تمایز Toleration با Tolerance
این استاد دانشگاه در پایان گفت: «نکته آخر این که تفاوت و تمایزی باید میان مدارا و رواداری قائل شویم. صلح ایرانی اگر Toleration بشود، در آن اخلاق امپراتوری و اخلاق قدرت هژمون است. یعنی از موضوع آسیب ناپذیری یک قدرت قاهر و برتر، نارضایتی‌هایی که دیگران به زبان می‌آورند، نشنیده می‌گیرد و Tolerate می‌کند مانند پدر قدرتمند خانواده که مشکلات فرندان را نادیده می‌گیرد، ولی هر زمانی که لازم باشد می‌تواند آنان را سرکوب کند به این نحو که می‌تواند آنان را اخراج یا محروم کند. اخلاق امپراتوری، در واقع اخلاق Tolerate است.»

مجاهدی افزود: «در حالی که Tolerance یا رواداری، یک درجه غلیظی از کثرت‌گرایی را در درون خود دارد. یعنی دیگران حق دارند، هرچند زورشان از من کمتر است. انتخاب من این نیست که با آنان مدارا کنم، وظیفه من این است. از این رو صلح ایرانی اگر بر مدار toleration شکل بگیرد، همین مفهوم یا مصداق می‌تواند از عنیف‌ترین خشونت‌ها سر در بیاورد. ولی اگر مفهوم رواداری یعنی مفهوم کثرت باورانه از تحمل و رواداری، شکل بگیرد، آن زمان است که ما با یک فرهنگ سالم و بهداشتی از صلح ایرانی برخورداریم.»