ده دستور نویسندگی

ده دستور نویسندگی

منبع: مجله بخارا (شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴) – دکتر حسن کامشاد

این‌ نام‌ كتابی‌ است‌ كه‌ المور لئونارد (Elmore Leonard) اخیراً در انگلستان‌ منتشر كرده‌ است‌1. روزنامهٔ گاردین‌، به‌ پیروی‌ از او، امر و نهیِ شخصی‌ گروهی‌ از نویسندگان‌ دیگر را در كار نویسندگی‌ پرسیده‌ است‌. ابتدا فشردهٔ پیشنهادهای‌ خود لئونارد:

هیچ‌ گاه‌ با توصیفِ وضع‌ هوا نوشته‌ را آغاز نكن‌. این‌ اگر صرفاً برای‌ فضاآفرینی‌ است‌ و نه‌ واكنش‌ یكی‌ از شخصیت‌های‌ داستان‌ به‌ آب‌ و هوا زیاد طول‌ و تفصیل‌اش‌ نده‌. خواننده‌ چه‌بسا ورق‌ بزند و به‌ سراغ‌ آدم‌ها برود. البته‌ استثناهایی‌ هم‌ هست‌. مثلاً، اگر بری‌ لوپز (Barry Lopez) باشی‌، كه‌ بیش‌ از هر اسكیمویی‌ شیوه‌های‌ توصیف‌ یخ‌ و برف‌ را می‌داند و در كتابش‌ رؤیاهای‌ قطبی‌ شرح‌ می‌دهد، می‌توانی‌ هرچه‌ بخواهی‌ گزارشِ وضع‌ هوا كنی‌.

از مقدمه‌ دوری‌ جو: مقدمه‌ غالباً آزارنده‌ است‌، به‌ویژه‌ مقدمه‌ای‌ كه‌ پس‌ از یك‌ پیشگفتار و یك‌ پیش‌درآمد بیاید. جای‌ اینها معمولاً در آثار غیرداستانی‌ است‌. مقدمه‌ در رمان‌ نوعی‌ قضیه‌ فرعی‌ است‌ و می‌توانی‌ هر كجا بخواهی‌ آن‌ را بگنجانی‌. كتاب‌ پنج‌شنبه‌ شیرین‌ جان‌ اشتاین‌بك‌ مقدمه‌ای‌ دل‌پسند دارد، چون‌ یكی‌ از شخصیت‌های‌ داستان‌ مفهوم‌ قواعد و دستورات‌ را به‌ زبان‌ می‌آورد. می‌گوید «از گفت‌وگوی‌ زیاد در كتاب‌ خوشم‌ می‌آید ولی‌ نمی‌خواهم‌ كسی‌ قیافه گفت‌وگوكننده‌ را برایم‌ تشریح‌ كند. می‌خواهم‌ خودم‌ از حرف‌هایش‌ قیافه او را حدس‌ بزنم‌».

برای‌ تداوم‌ گفت‌وگو هیچ‌گاه‌ فعلی‌ جز «گفت‌» به‌ كار نبر. خط‌ سیر گفت‌وگو از آنِ شخصیت‌های‌ داستانی‌ است‌، فعل‌ها فضولی‌ نویسنده‌ است‌. با این‌ حال‌، «گفت‌» به‌ مراتب‌ كم‌زیان‌تر است‌ تا «غُر زد»، «نفسش‌ بند آمد»، «هشدار داد»، «به‌ دروغ‌ گفت‌». مری‌ مكارتی‌ جایی‌ مكالمه‌ای‌ را چنین‌ به‌ پایان‌ می‌رساند: «خانم‌ الحاح‌ ورزید»، كتاب‌ را زمین‌ گذاشتم‌ رفتم‌ به‌ سراغ‌ فرهنگ‌ لغت‌.

برای‌ تعدیل‌ فعل‌ «گفت‌» هرگز ادات‌ قید به‌ كار نبر… به‌ شدت‌ نكوهید: كاربرد قید به‌ این‌ صورت‌ (یا تقریباً به‌ هر صورت‌) گناه‌ كبیره‌ است‌. نویسنده‌ در واقع‌ آبروی‌ خود را می‌ریزد، واژه‌ای‌ به‌ كار می‌برد كه‌ حواس‌ خواننده‌ را پرت‌ می‌كند و توازن‌ گفتگو را به‌هم‌ می‌زند. در یكی‌ از كتاب‌های‌ من‌ زنی‌ تعریف‌ می‌كند چگونه‌ داستان‌های‌ تاریخی‌ عاشقانه‌ می‌نویسد: «پر از ادوات‌ قید و تجاوز جنسی‌».

جلو علامت‌های‌ تعجب‌ را بگیر. در هر صدهزار كلمه نثر مجاز نیستی‌ بیش‌ از دو یا سه‌ علامت‌ تعجب‌ بیاوری‌. ولی‌ اگر مانند تام‌ وولف‌ (Tom Wolf) عقده تعجب‌ داشته‌ باشی‌، می‌توانی‌ آنها را مشت‌ مشت‌ روی‌ صفحه‌ بریزی‌.

از استعمال‌ لغت‌هایی‌ چون‌ «ناگهان‌» یا اصطلاح‌هایی‌ چون‌ «قیامت‌ شد» خودداری‌ كن‌. این‌ دستور نیاز به‌ توضیح‌ ندارد. من‌ به‌ تجربه‌ دریافته‌ام‌ نویسندگانی‌ كه‌ از «ناگهان‌» استفاده‌ می‌كنند علامت‌ تعجب‌ هم‌ زیاد به‌ كار می‌برند.

در كاربرد لهجه‌های‌ محلی‌ اسراف‌ نكن‌. اگر شروع‌ كردی‌ به‌ نوشتن‌ كلمه‌ها به‌ طرز آوایی‌ گفتاری‌ و صفحه‌ را پر كردی‌ از نشانه‌های‌ « »، دیگر جلودار آنها نخواهی‌ بود. ببین‌ انی‌ پرولكس‌ (Annie Proulx) در مجموعه داستان‌های‌ كوتاهش‌، فاصله نزدیك‌، چگونه‌ حال‌ و هوای‌ صداهای‌ ویومینگ‌ را به‌ دست‌ آورده‌ است‌.

از توصیف‌ مشروح‌ شخصیت‌های‌ داستان‌، به‌ تقلید از اشتاین‌بك‌، خودداری‌ كن‌. در داستان‌ «تپه‌های‌ چون‌ فیل‌های‌ سپیدِ» ارنست‌ همینگ‌وی‌، مرد امریكایی‌ و دختری‌ كه‌ با اوست‌ چه‌ شكلی‌اند؟ «دختر كلاه‌ از سرش‌ برداشت‌ و روی‌ میز گذاشت‌». این‌ تنها اشاره‌ به‌ نوعی‌ وصف‌ در سرتاسر داستان‌ است‌.

تو مارگارت‌ اتوود (Margaret Atwood) كه‌ نیستی‌، تا بتوانی‌ مناظر را با زبان‌ نقاشی‌ كنی‌، پس‌ زیادی‌ به‌ توصیف‌ جاها و چیزها نپرداز؛ مگر آن‌ كه‌ بخواهی‌ اكسیون‌ و جریان‌ داستان‌ را متوقف‌ سازی‌.

سعی‌ كن‌ بخشی‌ را كه‌ خواننده‌ نخواهد خواند خودت‌ حذف‌ كنی‌. خودت‌ وقتی‌ رمانی‌ را می‌خوانی‌ چه‌ قسمت‌هایی‌ را ناخوانده‌ می‌گذاری‌: پاراگراف‌های‌ سنگینی‌ را كه‌ زیادی‌ لغت‌ دارند.

مهم‌ترین‌ دستور كار من‌ همهٔ دستورهای‌ ده‌گانه‌ را در بر می‌گیرد و عبارت‌ است‌ از: وقتی‌ نوشته‌ات‌ را می‌خوانی‌ اگر شكل‌ نوشتاری‌ دارد آن‌ را دوباره‌ بنویس‌.

 

پی‌نوشت:

  1. 10 Rules for Good Writing