دانش خیابانی و بهره‌وری

دانش خیابانی و بهره‌وری

دکتر غلامرضا خاکی

روزگاری که در دهه هفتاد با سازمان ملی بهره‌وری همکاری می‌کردم و درس بهره‌وری می‌دادم و سخنرانی می‌کردم متوجه موضوع نقش جدی فرهنگ فردی خانوادگی قومی و ملی در بهره‌وری شدم.

بعدها هم که درگیر نوشتن پایان‌نامه‌ دکترا در این زمینه شدم مدام به کارکرد چیزی بنام دانش خیابانی (خرد و عقلانیت مردم معمولی و غیرمتخصص) در بهره‌وری برمی‌خوردم. گاه که از این زاویه به فرهنگ عمومی ایرانیان و رفتار آنان فکر می‌کردم چقدر رنج می‌بردم که نگرش ایرانیان در بعد زمان و هزینه چقدر ضد بهره‌وری ملی است و همین مردم خواهان توسعه ملی هستند و همه چیز را به سیاست ختم می‌کنند و نمی‌دانند سیاست هم فرهنگ‌ساز است و هم تابع فرهنگ. بیشتر ایرانی‌ها متأسفانه بلدند بگویند: با یک گل بهار نمی‌شه!

آن سالها مدام به مصداق رفتارهای ضدبهره‌وری خودم و دیگران فکر می‌کردم و تلاش می‌نمودم در خودم تغییراتی بدهم برای نمونه خوراکی و غذای هیچ مراسم عزایی و بسیاری از «نذری‌های بی‌سند در شریعت نبوی» را نمی‌خوردم و همچنان نیز نمی‌خورم.

گاه در سخنرانی‌ها مثال می‌زدم برای نمونه هزینه همین دسته گل‌های مراسم عزا بشود خرید کتاب؛ نشر ما چه توسعه‌ای می‌یابد و پیامدهای مادی و معنوی آن چه خواهد بود؟ فکر کنید اگر ایرانیان برداشت‌های نادرست‌شان را از خسیس بودن و گشاده‌دستی اصلاح کنند چه می‌شود. آیا فکر کرده‌ایم چه کسانی اجازه نمی‌دهند برداشت ایرانیان از عزا درست شود تا بفهمیم تأثیرگذاری بر سرنوشت ابدی مردگان با بسته‌های پر و پیمان و غذا خوردن در رستوران‌های شیک نیست و نعره‌زدن در بلندگوها نیست.

بدبختی اینجاست که منت این سور و سات و کسب اعتبار اجتماعی همه به نام دین می‌شود که حقیقتش از بیخ و بن مخالف این بازی‌هاست.
بله؛ وقت آن است که همۀ ما سهم خود را در این بدبختی چندبعدی که در آن گرفتاریم باور کنیم و سهم‌مان را بپذیریم و به قدر توان برای اصلاح، عاقلانه بکوشیم.