در طول تاریخ نشر از آثار گرانسنگی میتوان نام برد که به علل و اسبابی گم شده یا از بین رفتهاند. آثاری نفیس و ارجمندی که هر یک به سهم خود میتوانستند به منزله درخشانترین یادگارهای نامآوران تاریخ و بزرگان اندیشه، برگ افتخار و سربلندی برای فرهنگ این مرز و بوم بیافریند و سرمایههایی پُرقدر و نشان برای خیل فرهنگدوستان و پژوهشگران به ارمغان آورند. دریغا، جایشان امروزه در کتابخانهها خالی است. روزگاری هر یک برای خود جهانی بودند و چون خورشید به اطراف پرتو میافشاندند؛ دریغا که به عللی مفقود شدند. حال آنکه میتوانستند همچنان باشند و جاودانه بر بام اندیشه آیندگان بتابند و عطش جویندگان دانش را سیراب گردانند. پارهای از این آثار اگر میماندند و در دسترس محققان قرار میگرفتند همچون نگین بر تارک فرهنگ و ادب پارسی میدرخشیدند؛ صد افسوس جای این نگینهای گرانسنگ در حوزه نشر برای همیشه خالی است. دریغا که تنها یاد و نامشان در ذهنها باقی است.
از جمله آثار فرهنگی ما ایرانیان که تیغ تیز حوادث بر تن آن نشست و بر اثر آن دیگر قدرت ایستادن نیافت، از هرچه که بگذریم از آثار مورخ و ادیب نامدار و برجستهای چون ابوالفضل بیهقی، مورخ و نویسنده ایرانی در سده چهارم و پنجم هجری نمیتوان گذشت؛ كسی كه با قلم قدرتمند و استوار خود آمده بود تا «داد تاریخ را به تمام بدهد» و تاریخ پایهای بنویسد و بنایی بزرگ افراشته گرداند، «چنان كه ذكر آن تا آخر روزگار باقی ماند».[۱]
زهی تاسف که بخشهایی از آثار این دبیر محتشم و شخصیت نامآور تاریخ چونان دفینهای بهاءدار و ارزشمند در کوران تلخ حوادث و دالانهای پُرپیچ و خم تاریخ، بیرحمانه به كام مرگ رفت و آیندگان را برای همیشه به حسرت و آه نشاند. اثری كه به عنوان ثمره بیست و دو سال تلاش بیوقفه از او به یادگار مانده کتابی است نفیس و خواندنی موسوم به «تاریخ بیهقی»[۲]، مهمترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنوی، كه متأسفانه آنهم در کوران حوادث از دستبرد در امان نماند؛ به طوری كه باید گفت در حال حاضر از آن مجموعه بلند سی جلدی، تنها شش جلد یا شش فصل آن باقی است، آنهم در شرایطی که جلد نخست آن از نیمه آخر فصل پنجم آغاز میشود و به نیمه اول فصل دهم نیز پایان میپذیرد. آنچه توسط محققان درباره بیهقی گفته شده و در معرفی تاریخنویسی و سبک نویسندگی این مورخ نامدار عصر غزنوی و این پدر نثر فارسی انجام گرفته بیشتر ناظر بر همین اثر به جای مانده اوست. اثری که مرجع بیچون و چرای هر محققی در حوزه تاریخ دوره غزنوی است. شاید اگر همین اندک هم نمیبود نشانی از این بزرگمرد قلم در تاریخ نشر دیده نمیشد. برای همیشه ابری سیاه نام او را میپوشاند.
اگر تمامی این مجموعه بینظیر که تجلیگاه افکار پخته این شخصیت نامی است از چنگ حوادث در امان میماند بهرهای فزونتر از اینها نصیب امروزیان میشد و برگهای پُربار و درخشانی دیگر از رویدادهای تاریخی عصر خود به روی ما میگشود؛ خاصه که دانسته باشیم زندگانی او دستخوش رویدادها و پستی و بلندیهای زیاد بوده است و وی نیز شخصیتی برخوردار از قدرت قلم در شرح وقایع، و در عین حال التزام به تاریخ که آن چه را به چشم دیده یا به گوش شنیده با جزییات و ریزهکاریهایش برای آیندگان به تصویر کشیده، به گفته خود: «تا آنچه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه». چنین مورخی چنان بود که «هر جا نکتهای بودی در آن آویختی.» از بیان هیچ واقعهای فروگذار نکردی.
ذبیحالله صفا مؤلف کتاب هشت جلدی «تاریخ ادبیات در ایران» در اهمیت مجلدات تاریخ بیهقی مینویسد: «اگر همه اجزای آن در دست میبود ممکن بود ما را از مراجعه به بسیاری کتب دیگر مستغنی سازد و یا اطلاعات گرانبهایی را که اکنون فاقد آن هستیم، در اختیار ما نهد.»[۳] جذبات همین مقدار هم کمتر از آثار کامل تاریخی دیگر نیست. اما این هست که چنین اثری جهان دیگری است بالکل متفاوت. آن قدر متفاوت که «دربارهاش ممکن است کتابی هم بدان تفصیل پرداخت.»[۴]
قسمت پایانی نیمه اول فصل دهم از کتاب موجود تاریخ بیهقی چنین است:
«… این باب خوارزم به پایان آمد و در این بسیار فوائد است از هر جنس، و اگر گویم علیحده کتابی است از خبر، از راستی بیرون نباشم. و خردمندان را درین باب عبرت بسیار است. و چون ازین فارغ شدم بابی دیگر پیش گرفتم تا آنچه وعده کردهام تمام کنم، انشاءالله تعالی.»
کاری که طبق وعده تمام شد اما متأسفانه بخش عمده آن در دالانهای تاریک تاریخ گم شد و دست شیفتگان آن را هیچگاه نگرفت! آرزو داشتیم که کاش اول و آخر این مجموعه بلند همچنان میبود. آن وقت کتابی داشتیم که میتوانستیم از هر جا باز کنیم و بخوانیم و حالا حالا به انتها نرسیم تا در قاب حوادث واقعی گذشته آن، نوعی زندگی کنیم؛ خوانشی شیرین، جذاب و آگاهیبخش.
گفتیم، از مجموعه آثار بیهقی، این تنها اثری نیست که دستخوش حوادث زمان قرار گرفته است. کتابهای دیگری هم داشته که امروزه خبری از آنها نیست؛ تنها عنوانشان خبر از این گنجینههای از دسترفته میدهد. عنوانی همچون «زینة الکتاب» که به نوشته مؤلف تاریخ بیهق «در فن دبیری نظیر آن کتاب نیست.»[۵] آییننامهای است برای گزینش واژگان در نامههای دیوانی از سوی دبیران عهد غزنوی. نیز کتاب «مقامات محمودی» یکی دیگر از آن آثار گمشده بیهقی را باید نام برد که در مجلد ششم تاریخ خود، وقتی دربارۀ مراسم خلعتپوشی و مواضعه و سوگند خواجه احمد حسن میمندی سخن میراند به اشاره یادی از آن میکند و آیندگان را از وجود چنین کتابی باخبر میدارد. عبارت او چنین است: «نسخت سوگندنامه و آن مواضعه بیاوردهام در مقامات محمودی که کردهام، کتابِ مقامات، و اینجا تکرار نکردم که سخت دراز شدی.»[۶] بیهقی در قسمتی از کتاب تاریخ موجود خود از تألیفی دیگر نام میبرد که در آن، نامهها و رسالات را جمعآوری میکرده است: «دو نامه رفت در این ابواب سخت نیکو و در رسالاتی که تألیف من است ثبت است.»[۷] از آن هم چیزی در دسترس نیست.
پینوشت:
۱. «تاريخ بيهقی»، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر، جلد ۱، ص ۱۵۰
۲. بیهقی نام کتاب خویش را فقط تاریخ نوشته است ولی در دورههای بعدی، این کتاب را با نامهای متعددی ذکر کردهاند که مشهورترینِ آنها تاریخ بیهقی است. نام¬های دیگر عبارتند از: تاریخ مسعودی، تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ، و مُجَلدات. نامیدنِ تاریخ بیهقی تحت عنوان تاریخ مسعودی از آن جهت است که امروزه، قسمتهای بازماندهٔ این کتاب بیشتر به دورهٔ پادشاهی مسعود غزنوی مربوط می¬شود. نگاه شود به «تاریخ بیهقی»، تصحیح علی اکبر فیاض، دیباچه، ص. شانزده.
۳. ذبیح الله صفا، «تاریخ ادبیات در ایران»، جلد دوم، ص ۸۹۱
۴. غلامحسین یوسفی، «دیداری با اهل قلم»، جلد یک، ص ۷
۵. ابوالحسن علی¬بن زید بیهقی معروف به ابن فندق، «تاریخ بیهق» با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، ص ۱۷۵
۶. «تاریخ بیهقی»، به کوشش خلیل خطیب رهبر، جلد اول، ص ۲۰۳
۷. همان